آمد خیال غیر چو خوابیم در نظر


بنمود کاینات سرابیم در نظر

کردند جلوه صورت و معنی به یکدیگر


چون شاهدان حور نقابیم در نظر

چون رند و لاابالی و سرمست و عاشقیم


عالم نموده جام شرابیم در نظر

چشمم به نور دیدن رویش منور است


شکرت که نیست هیچ حجابیم در نظر

هرگز نخورده ایم می دوستی غیر


گرچه مدام مست و خرابیم در نظر

آن دم که تشنه بودم و آبم نبود بود


بحر محیط قطرهٔ آبیم در نظر

بر لوح دل نوشته ام اسرار سیدم


باشد مدام همچو کتابیم در نظر